...

               زندگی و

                                        مقاومت تا آخرین نفس ...

نکته های کوچک زندگی

زندگی کن!
حتی اگر بهترین هایت را از دست دادی. چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر برایت میسازد...


 مصیبت که میگن اینه :

بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان این است که:

نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌ باشد

و نه شعور لازم برای خاموش ماندن

اسلحه ای به نام قلم

                          در برابر جهل انسانها

بازی مرگ و زندگی که میگن اینه ...


  

جملات عبرت آموز
اینهمه جنایت برای چه؟
برای ثروت، برای پول، برای کامیابی؟
پس از اتمام این فجایع آیا مرگ مجال می دهد که از اندوخته خود استفاده کنیم؟

جملات زیبای زندگی

در هر 3 ثانیه یکی تو دنیا می میره ...
1،2،3 الان یکی مرد!!!
یادت باشه یکی از این سه ثانیه ها سهم ماست !!!
پس قبل از اینکه به 3 برسیم قدر نعمت زندگی رو بدونیم
و برای زندگی ابدی توشه بیندوزیم ...
یک ... دو ... سه ...

جملات زیبای آفتاب

سایه ها محصول پشت کردن دیوارها به آفتاب اند؛
گستاخی دیوارها را تقلید نکنیم، تا آفتابی بمانیم ...

راستی ثانیه ها نامردند؛

گفته بودند که بر می گردند؛

برنگشتند و پس از رفتنشان؛

بی جهت عقربه ها می گردند ...

جملات زیبا از حسین پناهی

به قول حسین پناهی ( خدا رحمتش کنه ):
می دانی ، یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی "تـعطیــل است" و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت، باید به خودت استراحت بدهی، دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی، در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند، آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند ...

نویسنده : حسین پناهی

انشاء خواندنی یک پسر بچه کوچولوی دبستانی:

هر وقت من يك كار خوب مي كنم مامانم به من مي گويد بزرگ كه شدي برايت يك زن خوب مي گيرم.

تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تايش را به من داده است.

حتمن ناسرادين شاه خيلي كارهاي خوب مي كرده كه مامانش به اندازه استاديوم آزادي برايش زن گرفته بود. ولي من مؤتقدم كه اصولن انسان بايد زن بگيرد تا آدم بشود ، چون بابايمان هميشه مي گويد مشكلات انسان را آدم مي كند. 

 در عزدواج تواهم خيلي مهم است يعني دو طرف بايد به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خيلي به هم مي خوريم.

از لهاز فكري هم دو طرف بايد به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولي مامانم مي گويد اين ساناز از تو بيشتر هاليش مي شود.

در عزدواج سن و سال اصلن مهم نيست چه بسيار آدم هاي بزرگي بوده اند كه كارشان به تلاغ كشيده شده و چه بسيار آدم هاي كوچكي كه نكشيده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد ديگر كسي از شوهرش سكه نمي خواهد و دايي مختار هم از زندان در مي آيد

من تا حالا كلي سكه جم كرده ام و مي خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. 

مهريه و شير بلال هيچ كس را خوشبخت نمي كند.

همين خرج هاي ازافي باعث مي شود كه زندگي سخت بشود و سر خرج عروسي دايي مختار با پدر خانومش حرفش بشود.

دايي مختار مي گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شايد حقوق چتر بازي خيلي كم بوده كه نتوانسته خرج عروسي را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ايم كه بجاي شام عروسي چيپس و خلالي نمكي بدهيم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتي مي خوري خش خش هم مي كند!  

اگر آدم زن خانه دار بگيرد خيلي بهتر است و گرنه آدم مجبور مي شود خودش خانه بگيرد. زن دايي مختار هم خانه دار نبود و دايي مختار مجبور شد يك زير زميني بگيرد. ميگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پايين! اما خانوم دايي مختار هم مي خواست برود بالا! حتمن از زير زميني مي ترسيد. ساناز هم از زير زميني مي ترسد براي همين هم برايش توي باغچه يك خانه درختي درست كردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتي قهر مي كند بعد آشتي مي كند ولي اگر دعوا كند بعد كتك كاري مي كند بعد خانومش مي رود دادگاه شكايت مي كند بعد مي آيند دايي مختار را مي برند زندان!

البته زندان آدم را مرد مي كند.عزدواج هم آدم را مرد مي كند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خيلي بهتر است! 

اين بود انشاي من.

اینم یه نکته آموزنده:

من دربرخی ازامتحاناتم مردود  شدم

امادوستم تمام درسهایش را با موفقیت گذراند.

اکنون اویک مهندس درشرکت مایکروسافت است

و من فقط مالک مایکروسافت هستم ...!!!!!
بیل گیتس موسس مایکروسافت


تبدیل متن به گفتار بدون نرم افزار:

برای منظور:

از منوی Start وارد Run شده و عبارت notepad را وارد نموده و Enter بزنید تا ویرایشگر Notepad ویندوز باز شود.

اکنون دستورات زیر را عینأ داخل Notepad کپی نمایید:
Dim msg, sapi
msg=InputBox ("Matneh khod ra vared namaeed! www.programmer1388.blogfa.com","Sokhangoo" )
Set sapi=CreateObject("sapi.spvoice" )
sapi.Speak msg

سپس از منوی File گزینه  Save را انتخاب نمایید.
حال نامی برای فایل خود در نظر گرفته و آن را با فرمت vbs. ذخیره کنید. به عنوان مثال نام فایل خود را Seda.vbs بگذارید.

پس از اینکار بر روی دکمه Save کلیک کرده تا فایل شما در محل مورد نظر ذخیره گردد.

اکنون به محلی که فایل ذخیره شده بروید و فایل ساخته شده را با دوبار کلیک اجرا نمایید.

خواهید دید پنجره ای باز میشود که با تایپ عبارت مورد نظر خود در قسمت مربوطه و فشردن دکمه OK میتوانید منتظر شنیدن عبارت وارد شده خود توسط کامپیوتر شوید.

لازم به ذکر است که اینکار طبعأ تنها بر روی حروف انگلیسی امکان پذیر است.

نحوه ترمیم 100% ویندوزXP

در مواردی که به عملکرد سيستم خود اطمينان نداريد يا برای اطمينان از صحت عملکرد فايلهای ويندوز XP مانند IE و غیره جايگزينی فايلهای اصلی به جای فايلهای احتمالی معيوب ، نيازی به فرمت و نصب مجدد سيستم عامل XP نداريد و اگر ديسک سيستم عامل ويندوز XP را داريد به ترتيب زير عمل کنيد:

۱- از منوی Start گزينه Run را انتخاب کنيد.

۲- در کادر Open دستور sfc /scannow را تايپ کنيد ( قبل از / حتما بايد فاصله باشد).

۳- باکمی صبرکردن، کادری ظاهر می شود که از شما ميخواهد سی دی ویندوزXP را در Cd-Rom قرار دهيد تاویندوز بتواند فايلهای اصلی را جايگزين فايلهای معيوب نمايید.(اگر کادر درخواست سی دی ویندوز Xp ظاهر نشد،به معنی آن است که ویندوز معیوب نیست)

مهندس و برنامه نويس:(طنز)



یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند.

برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟

مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید.

برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم.

مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد.

این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما می‌دهم.

این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.

برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟»

مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود.

مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟»

برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند. بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد.

مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟»

مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!